´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۲۶ مرداد

سلام 

امروز صبح مثل هرروز ساعت ۸کلاسهام شروع شد و تا یازده و نیم سر کلاس بودم. بلافاصله بعد از کلاس هم رفتم خونه. ناهار مرغ و برنج از قبل بود و من فقط چند تا سیب زمینی به سفارش بابایی سرخ کردم و باهم خوردیم و کلی هم خندیدیم. 

با مامان هم صحبت کردم و گفت یا فردا یا پس فردا میان. 

ظهر خیلی سرم درد می کرد. خوابیدم تا حدود ساعت ۴. تا ساعت ۵ هم همینجوری بیکار بودم و بعدش کم کم فعالیت ها رو شروع کردم!
رفتم سراغ ترجمه و تا ساعت ۱۱ شب یه ریز ترجمه می کردم و البته فقط ۴صفحه پیش رفتم چون فونتش خیلی ریزه و طول می کشه تا یه صفحه تموم بشه. 

از ساعت یازده هم به وبلاگهام ور رفتم و بالاخره موفق شدم ماهینامه رو بعد از بیست روز آپ کنم. 

بعدشم که وبلاگ دوستام رو خوندم و ساعت دو بود خوابیدم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد