سلام
امروز صبح مثل هرروز ساعت ۸کلاسهام شروع شد و تا یازده و نیم سر کلاس بودم. بلافاصله بعد از کلاس هم رفتم خونه. ناهار مرغ و برنج از قبل بود و من فقط چند تا سیب زمینی به سفارش بابایی سرخ کردم و باهم خوردیم و کلی هم خندیدیم.
با مامان هم صحبت کردم و گفت یا فردا یا پس فردا میان.
ظهر خیلی سرم درد می کرد. خوابیدم تا حدود ساعت ۴. تا ساعت ۵ هم همینجوری بیکار بودم و بعدش کم کم فعالیت ها رو شروع کردم!
رفتم سراغ ترجمه و تا ساعت ۱۱ شب یه ریز ترجمه می کردم و البته فقط ۴صفحه پیش رفتم چون فونتش خیلی ریزه و طول می کشه تا یه صفحه تموم بشه.
از ساعت یازده هم به وبلاگهام ور رفتم و بالاخره موفق شدم ماهینامه رو بعد از بیست روز آپ کنم.
بعدشم که وبلاگ دوستام رو خوندم و ساعت دو بود خوابیدم.