´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۲۳ تیر

سلام 

امروز صبح ساعت ۱۱ بیدار شدیم و صبحانه خوردیم با بچه ها که کم کم بیدار می شدن مشغول شدیم. مامان و خانومی مشغول تهیه ی ناهار بودن. دیگه حسابی با بچه ها بازی می کردیم و بعد من کمی آنلاین بودم. 

بعد هم نماز خوندیم و ساعت ۳ ناهار که پلو قیمه ی عالی بود خوردیم و بعد من ظرفها رو شستم و رفتیم کمی دراز کشیدیم (آخه کله ی سحر بیدار  شده بودیم:دی) 

عصری هم که سهیل اومد با هم دیگه (من و خواهری و خانومی و سهیل) رفتیم گردش و خرید. بازار مروی هم رفتیم و من کرم پودر جیو٬ ست ریمل و خط چشم بورژوا و چهار مدل ناخن مصنوعی خوشمل خریدم! تازه مثلا من همینجوری رفته بودم و خرید هم نداشتم! هیچکس هیچی نخرید به جز من!بعد هم ساندویچ فلافل لبنانی خریدیم و توی ماشین با کلی هرهر و کر کر خوردیم. بعد هم از انقلاب آش خریدیم و رفتیم خونه. 

دلمون برای جوجه ها یه ذره شده بود. کلی باهاشون بازی کردیم و بعد نماز خوندیم و آش خوردیم و تلویزیون دیدیم. 

بعد هم من و خانومی توی اتاق مشغول عملیاتی پر سر و صدا بودیم که همه بهمون می خندیدن!:دی 

بعد هم رستگاران و انبه رو در برنامه داشتیم که با موفقیت تموم شد! 

سهیل بچه ها رو قبل از فیلم برد حمام . 

الانم بچه ها خوابیدن. 

من هم کم کم میرم لالا 

شب خوش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد