´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۱۵ خرداد

سلام 

امروز صبح حدود ساعت ۹.۵ بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و کم کم نینی ها بیدار شدن و مشغول بازی شدیم باهاشون. 

تا ظهر مشغول بازی با بچه ها و سرگرم وبلاگم بودم. ناهار هم که از قبل خواهری آماده کرده بود (عدس پلو) و دلمه های فریز شده که ساخته ی دست من و مامان بود هم بهش اضافه شد و ساعت حدود یک بود خوردیم. 

بعد هم من سر ظرفشویی بودم و همگی به جز خواهری که رفت خوابید مشغول بحث سیاسی و انتخاباتی شدیم. 

داداشی لینک های جذاب در این مورد رو می خوند و ما هم تفسیر می کردیم و کلی می خندیدیم!
بعد هم استراحت کردیم وقتی بچه ها خوابیدن که عصری سرحال باشیم. 

آخه تصمیم گرفتیم که به اتفاق هم بریم شهر بازی!!
ساعت
۷ بود که دیگه حاضر بودیم که بریم که خاله محبوبه با موبایل زنگ زد و گفت داریم میایم اونجا اگه خونه اید! خواهری هم گفت بچه ها تو ماشینن و داریم میریم بیرون. 

رفتیم شهر بازی که خیییییلی شلوغ بود نسبت به اون روزی که با دوستام رفتیم. 

فرش انداختیم و داداشی و سهیل و جوجه ها موندن و ما سه تا خوار رفتیم سوار اسباب بازی ها شدیم. البته برای آقایون دوتا سیب زمینی سرخ کرده گرفتیم که سرشون گرم باشه!

شاهین 

شایان!!!:))  

ذرت مکزیکی  

کشتی صبا 

توی کشتی صبا پسرای جوون شعارهای زنده باد میرحسین و از این قبیل و احمدی سولاخه و اینا می دادن!!:دی 

تقریبا همه مچ بند سبز داشتن و بنده بسیار مشعوف و کیفور بودم!
بعدش رفتیم پیش آقایون و من و خواهری نشستیم پیش بچه ها و داداشی و خانومی و سهیل رفتن چرخ و فلک. 

سجاد شیر خورد و خوابید و ستاره هم شیر خورد هم نخوابید و هم کلی شیطونی کرد.

 

بعدش شام از همون ساندویچی هندی گرفتن و داداشی و خانومی اومدن و هرچی گشتیم سهیل رو پیدا نکردیم! 

جواب تلفنشم نمی داد!
خانومی هم رفت و چند دقیقه بعد اومد و گفت درحال بازی شانسی دستگیرش کرده!
کلی خندیدیم!
بعد هم دورهم شام خوردیم و جمع و جور کردیم و راه افتادیم سمت خونه. 

وقتی رسیدیم هم نماز خوندیم. ساعت حدود ۱۱ اینا بود. 

بعدم خانومی به مامان اینا زنگ زد. 

خواهری رفته خوابیده. 

منم الان اینجام و همزمان با خانومی گپ می زنم. 

احتمالا هم دیگه برم بخوابم. 

شب بخیر.

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام

من تو تهران هرکی رو میبینم که مچ بند سبز داره میگم پیف پیف ...!!

یک یا حسین تا محسن رضایی!!!

نه میرحسین نه احمدی فقط محسن رضایی!

قافیه هارو حال کن!!

سلام
پیف پیف به این سلیقه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد