´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۲۷ اردیبهشت- اینترنت دزدی!

سلام 

الان از محل کارم و به صورت کاملا دزدیانه دارم می نویسم! 

امیدوارم وبلاگها لو نرن.  

مجبورم خلاصه ی خلاصه بنویسم.

 

جمعه: 

 

تمام روز رو ترجمه کردم. الکی الکی با بابا بحثم شد و قهر کردم و نتونستم ناهار بخورم. واقعا روز گندی بود. 

 

شنبه: 

اولین روز کاری بهد از یک مسافرت دلچسب. خیلی دلتنگ دوقلوهام. همینطور خواهری. خیلی خوش میگذره وقتی باهم هستیم. اینترنت اینجا به مشکل برخورده بود. هر کاری می کردیم درست نمیشد. همه ی کارام خوابیده بود. 

چون جومونگ داشت و آقای ناصری هم جومونگ بازه ساعت ۷ تعطیل کردیم! حالی به حولی. از جمعه شب پازلم رو شروع کردم. خیلی خوشم میاد. ببینم کی تموم میشه. 

 

امروز: 

صبح زود سرچ میکردم از خونه. بعدشم یه لیوان نسکافه ی داغ خوردم و دوباره دراز کشیدم. مامان  و بابا رفته بودن آزمایش خون برای چک آپ. خواهری و داداشی هم رفتن سر کارشون. 

مامان از راه که رسید یه  کمی با من خوش و بش و شوخی کرد و بعدم برام پلو فسنجون درست کرد. ساعت دوازده و نیم از خونه زدم بیرون. ناهار خیلی حال داد. به اضافه ی لوبیا پلو. 

الانم که مثلا مشغول کارامم!:دی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد