سلام
امروز صبح یه سر رفتم دانشگاه.
توی اتوبوس ندای خاله زنگ زد و شماره حساب می خواست برای ترجمه ای که قبل از عید براش انجام دادم. با اینکه نزدیک ده دقیقه اصرار کرد اما من قبول نکردم. گفتم هروقت تو از ما پول ویزیت گرفتی منم از تو پول ترجمه میگیرم!
ساعت یک بعد از ظهر بود که رسیدم شرکت و ناهار ماکارونی خوردم. یه دونه چیپس هم خریدم و با ناهار خوردیم.
یه عالمه کار داشتم که یکی یکی شروع به انجام دادن کردم که یه کار ترجمه ی دیگه هم اومد!
یعنی واقعا مونده بودم چیکار کنم.
دیشبم موقع خواب یادم رفت آنتی هیستامین بخورم و دوباره آلرژی اذیتم کرد امروز.
بالاخره تصمیم گرفتم از نگار برای یکی از پروژه های ترجمه کمک بگیرم و بهش زنگ زدم و هماهنگی کردم و رفتم در خونه شون دادم به مائده خواهرش.
بعد هم که اومدم خونه و یه کم به غذاها نوک زدم و پریدم حمام.
ساعت ۱۰.۵ هم اومدم به آزاده که دوبار زنگ زده بود تا حمام بودم زنگ زدم!!
تا یازده و نیم صحبت کردیم و خندیدیم! البته بیشتر اون خندید ها! از بس که من باحالم! نفس بچه بالا نمیومد! جمعه شب هم میره دزفول تا پایان نامه شو انجام بده و برگرده.
هیچی خلاصه.
خواهری بندری درست کرده بود و از ظهر هم جگر مونده بود که خالی خالی خوردم.
الانم اومدم اینارو سریع بنویسم و برم لالا که فردا از صبح تا شب گیرم!
شب همگی بخیر
سلام دوس دارم بدونم چن سالته و چی خوندی و.. هر چی که خودت فک میکنی بگی .
سلام
چطور؟
شب بخیر
سلام دوستان عزیز اگر در شرایط رکود اقتصادی حال حاضر خواهان کسب درامد مطمئن ودرامد ایده ال هستید اگر خواهانه دریافت سود ماهیانه 12تا16درصد برای سرمایه هایتان هستید از سایت ما دیدن کنید (بانک ماهیانه1.5درصد میدهد )