سلام
امروز صبح ساعت ۸ بیدار شدم اما دوباره خوابم برد تا ۱۰! یک اتفاق نادر!
مهمونا هم پیام دادن که فردا شب میرسن اصفهان و بنده بسی بسیار غمگینم و جماعتی را می خواهم که برایم دلشان بسوزد!
از اینکه مجبور میشوم از اتاق نازنینم اخراج گردم و به اتاق مامان اینا کوچ کنم دل کوچولویم غصه ها دارد!
از ساعت ۱۱ مشغول لغت درآوردن و ترجمه کردن بودم. مامان کوکوی سیب زمینی درست می کرد. خیلی دوست داشتم کمکش کنم اما فکرم مشغول ترجمه ی دوستمه.
ناهار خیلی خیلی کمی خوردم (اشتها نداشتم) و بعدش ظرفها رو مثل یک دختر خوب شستم و دراز کشیدم. البته یکی دوباری هم اومدم نت.
عصری هم با پدیده صحبت کردم حدود یک ساعت و نیم!
شب هم بابا وسایل پیتزا خرید و من دوباره برای اهل بیت پیتزا درست کردم!
جاتون خالی پیتزایی میشه هااااااااا!!
شب هم که انوع و اقسام سریال ها رو دیدیم اما هیچچچچچچچچی مدیری نمیشه!
اس ام اس بازی هم که لحظه ای مرا امروز تنها نگذاشت!
کلا امروز باز احساس انگلیت کردم!
امیدوارم وقتی مهمونا هم میان بتونم بیام ماهیتابه رو آپ کنم. اگه نشه احتمالا دق کنم!
همینا دیگه!
شب بخیر
تا فردا...
سلام ماهی خانومی
چند دفعه ای اتفاقی اومدم پیشت .ارشیوت و پاک کردی.
www.0neandone.blogsky.com
سلام دوست گلم
نه عزیزم اون ماهینامه ی منه این یکی ماهیتابه!
http://mahinameh.blogsky.com/
ماهی خانوم پیر میشه تا به خولننده هاش بفهمونه دوتا وبلاگ داره!
ایشالله که میتونی بیای! و آپ میکنی ما هم میخونیم و بسی لذت میبریم!