´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

کفتربازی!

سلام 

 

امروز در کمال ناباوری و تعجب دیدم که هییییییییییییچ اثری از کسالت در من باقی نمونده!
باورم نمیشد خدا انقدر جنبه داشته باشه!
خدا جون نوکرتیم به مولا!!
بعدش با هزار و یک جون کندن از رختخواب عزیز و دوست داشتنیم جدا شدم و آماده شدم برم به سوی دانشگاه. ساعت یازده بود که رسیدم. 

ساعت ۱۲.۵ هم رفتیم ناهار (رسالت) کباب سلطانی و خورشت ماست و آره و اینا!
بعدم من رفتم برای شرکت. کارهایی که دیروز در اوج بدخلقی پذیرفته بودم به مرور انجام دادم. 

تا ساعت ۴ بعد از ظهر همش تموم شد. بعدشم که طبق معمول معین و کامپیوتر و اینا. باید این بازی دوست داشتنی «زوما» رو هم ببرم اونجا بریزم که وقتی بیکارم بازی کنم. یعنی حاااااااال می کنم با این بازیه هااااااااا!!!
ساعت ۶.۵ عصر بود که پدیده زنگ زد و گفت کاسکو رو برده بودم دکتر و حالا دارم میام اونجا پیشت. آخه شرکت ما به خونه ی پدیده اینا خیلی نزدیکه. اونم سر راهش اومد پیشم. منم به آقای ناصری گفتم من چند دقیقه می رم خانوم فتاحی رو ببینم و بیام. نشون به همون نشون درست عین یک ساعت ما تو ماشین پدیده بودیم و من شدیدا به کاسکو ور می رفتم و باهاش بازی می کردم و با پدیده گپ می زدیم و می خندیدیم. از بس هم این جوجه ی پدیده سنگین وزنه روی دستم که راه می رفت (با اون قیافه ی خوفش) جای ناخوناش سولاخ می شد رو پوستم!  یعنی درست عین این کفتر بازای تیر شده بودم! زهره هم زنگ زد به موبایل پدیده و پدیده داد من جواب بدم که یه لحظه زهره جا خورد! اما زودی حدس زد چی به چیه!

بعد از یک ساعت پدیده گفت نمی خوای برگردی بری خونه ی خاله؟(=منظور همون شرکته)!!
دیگه خداحافظی کردیم و من رفتم شرکت اونم خونه. 

تا رسیدم شرکت دیدم بچه ها دارن می بندن برن! منم در کمال مسرت (و نه پر رویی)وسایلمو ورداشتم و پریدم تو ماشین!!:دی

شب هم که تا رسیدم خونه دیدم مامان اینا حلیم و عدس درست کردن یه بشقاب خوردم و کمی استراحت کردم. 

بعدم که مثل همیشه یه بشقاب پر میوه و کامپیوتر و اینترنت و وبلاگ و آره و اینا!!
خوشحالم که زودی خوب شدم!
خدایا مرسی! واقعا این یه دفعه رو حال دادی!
البته خدایا شانس آوردی دیشب برخلاف نصایح همه نرفتم دکتر!
وگرنه به جان خودم وامیستادم رو به قبله و پول ویزیت رو ازت میگرفتم!‌ :دی 

 

دیگه برم دیگه.. 

 

تا فردا...

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:07 ق.ظ

سلام

آی حال میده فردا صبح بلند بشی ببینی دولاره گلوت درد میکنه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد