´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۱۳ اردیبهشت

سلام 

امروز به خاطر ازدیاد حجم کارام قرار گذاشته بودم که صبح زود برم و طبق معمول به خاطر بیدار شدن ساعت ۸.۲۰ عزا گرفته بودم. 

خلاصه یه کله خوابیدم تا سر ساعت ۸ که جوجم یه دوتا جیغ جنون آمیز زد و بنده چسبیدم به سقف!  (راستش هنوز نفهمیدم جوجم به روح اعتقاد داره یا نه؟؟!) :دی 

خلاصه پاشدم سریع یه حالی به حول خودم دادم و حاضر شدم. بابا بیدار بود و داشت قرآن می خوند کله سحری! فکر کنم دیشب باز خواب حوری های بهشتی رو دیده!!:دی 

ساعت ۹ بود که ماشین اومد دنبالم و رفتیم شرکت و من به طرفه العینی مشغول انجام کارام شدم که این آقای امیری اومد و می خواست برای مهندسای شرکت پرینت رنگی بگیره از دستگاهی که معشوقه ی منه! البته دستگاه مال خودشه اختیارشو داره اما کامپیوتر مال منه خب! حالا چندتا؟؟!! ۱۵ * ۲۴ تا! یعنی ۳۶۰ تا! خب اونم که مسلما نمیاد بشینه پشت سیستم من! در نتیجه بنده شدم اپراتور مهندسای نیرز بیخود و براشون پرینت گرفتم زرت و زرت و ساعت شد ۱۰.۵ . همینجورم به آقای ناصری غرررررررررر زدم که خوب شد من صبح زود اومدم کار آقای امیری رو راه بندازم! منشی ام دیگه! باید بشینم پرینت بگیرم! آقای ناصری هم طفلی مدام عذر خواهی میکرد!! اما وقتی کار تموم شد و آقای امیری اومد و یه عالمه تشکر و عذرخواهی کرد یه عالمه خجالت کشیدم از غرغرماهی بودنم!!! 

ظهر هم ناهار عدس پلو بود که خوردیم بسیار تپل بود و بعدم استراحت مختصری کردم و دوباره مشغول شدم. تا ساعت ۸ مشغول بودیم تا من که دیگه واقعا خسته بودم رفتم توی ماشین تا آقای ناصری بیاد که یکی از مشتریهام اومد زد به شیشه و گفت برم کارشو بهش بدم! منم اومدم بیحال بازی دربیارم که گفت برای ۸ صبح فردا می خواد. باز برگشتم شرکت و کامپیوترو روشن کردم و فایل پرینت کردم و ...!! حیف که خیلی دختر خوب و خانومیه وگرنه حسابی خدمت زنده و مرده ش می رسیدم! خب بابا! تو که کارتو برای فردا ساعت ۸ می خوای باید الان بیای؟؟! اگه ما مثل هرشب ساعت ۷.۵ رفته بودیم که .... پاره بود که!:دی 

ساعت ۹.۵ رسیدم خونه و سریع پریدم تو حمام. همه ی مفاصلم باهم اررور می دادن!
ساعت یازده هم اومدم بیرون و یه ساندویچ گنده ی فلافل ساخت مامان بلعیدم و نماز خوندم و الانم که در خدمت شمام!!:دی 

نی نی ها رو هم با وبکم دیدیم. قرررررررررررررررررربونشون برم که دلم براشون یه ذرررررررررررررره شده! 

به جون خودم میام تهران قورتتون میدم!:دی 

 

زت همگی زیات!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد