سلام
امروز صبح مامان و خواهری داشتن می رفتن قرآن که من بیدار شدم و جز قرآنم رو خوندم. بعدشم کمی به جوجه ور رفتم و بازی کردیم و تا ظهر کار خاصی نکردم فقط یه کوچولو آنلاین شدم.
تا تونستم متن ترجمه رو ویرایش کردم و یه دستی بهش کشیدم. می خواستم امروز برم شرکت که اصلا حالم خوب نبود و حالشو نداشتم و به شدت کمبود خواب داشتم.
راستیسحری هم پلو مرغ بود که من برنجم رو یواشکی ریختم برای داداشی و فقط کمی از گوشت مرغ خوردم. اصلا میلی به غذا نداشتم.
ظهر مامان و بابا رفتن نماز. منم دراز کشیده بودم و کتاب می خوندم.
خواهری هم تی وی میدید و کمی گپ زدیم و بعدش من اومدم خوابیدم یه کمی.
وقت افطار هم به مامان کمک کردم و افطاری آش قلمکار خوردیم و حالشو بردیم!
دیگه بعد هم فیلم و کتاب و لالا
همین!
سلام
امروز صبح ساعت ۷ بیدار شدم با چه مصیبتییییییییی!!
اصلا چشمام باز نمیشد!
بعد از سحری نتونستم درست و حسابی بخوابم
سحری پلو قیمه بادمجون بود
رفتم آموزشگاه و بچه ها کم کم میومدن و ساعت ۸:۱۵ امتحانشون شروع شد. قبلش با پسرام یه کمی حرف زدم و جواب سوالاشونو دادم. بعدشم جای من و خانوم عامری عوض شد.
امتحان پسرا اول بود و بعدم دخترا و تا ساعت ۱۲ طول کشید. رسیدم خونه خیلی تشنه بودم هوا به شدت گرمه.
دراز کشیدم و بعد هم آنلاین شدم
الانم می رم سراغ ترجمه
(ای دی اس ال همچنان قطعه و با دایال-آپ میام)
کار ترجمه تقریبا تمومه
شب زیاد حالم خوب نبود
یه دوش گرفتم و کمی کتاب خوندم و رفتم لالا
ساعت ۱۲ شب هم با آزاده تلفنی حرف زدم!:دی
سلام
سحر با اندکی مشقت و مقادیر زیادی ذوق و شوق بیدار شدم. مامان دیشب چلومرغ و ماهیچه درست کرد و همون دیشب کمی از ته دیگ و گوشتش یواشکی خوردیم! سحر هم دور هم خوردیم غذا رو و بعد از اذان نماز خوندیم و دوباره خوابیدیم. من ساعت یک ربع به ده بیدار شدم و دیدم و مامان و خواهری دارن میرن قرآن. خودمم ختم قرآنی که با بچه های وبلاگی هماهنگ کردیم رو با خوندن جز ۱۲ شروع کردم.
مامان اینا ساعت ۱۲ اومدن. منم که فعلا مشغول قرآنم.
ظهر نیم ساعتی خوابیدم و بعد از طریق ایمیل صاحب پروژه٬ به ادیت ترجمه پرداختم
دیگه تا عصر کمی با خواهری تی وی دیدیم و سرمون رو گرم کردیم
چون دیگه حال نگاه کردن به مانیتوررو نداشتم بیخیال ادیت شدم
افطار هم مامان اینا آش گرفتن و با نون و پنیر و سبزی (که من عااااااااااشقشم) خوردیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم.
بعدشم فیلم شبکه ی سه رو نصفه نیمه دیدم
بعدم به ترجمه سر و سامون دادم تا ۱۲
بعدشم خوابیدم