سلام
امروز سحری مثل هر روز بیدار شدیم و لوبیا پلو خوردیم و بعد از نماز خوابیدیم.
صبح ساعت هشت و نیم بیدار شدم و رفتم پست و کاری که داشتم رو انجام دادم. بعد هم برگشتم خونه و نیم ساعتی استراحت کردم و رفتم آموزشگاه. کلاس خوب بود. درسمون خوب پیش رفت. بعد از کلاس زودی اومدم خونه و نماز خوندم و خوابیدم تا برای کلاس عصر سرحال باشم. ساعت چهار و نیم آماده شدم و چند دقیقه مونده بود به یک ربع به پنج که رسیدم آموزشگاه. آقای چرخی که گاهی به جای آقای نویدی میاد و مسئول کلاسها هستش یه نیگا به ساعتش کرد و گفت :« لطفا سعی کنید آن-تایم باشید!!» منم درحالی که خیلی بهم برخورد یه نگاه به ساعتم انداختم و گفتم یا ساعت شما جلوئه یا ساعت من عقبه چون هنوز یک ربع به پنج نشده! گفت مگه قرارتون چهارونیم نبوده؟ گفتم نخیر! یک ربع به پنج بوده! گفت پس ببخشید. انقده دلم می خواست یک عالمه فحش بهش بدم مرتیکه ی عوضی فضول رو! اینکه اینجا خیلی عصبانی شدم مال این بود که دیروز وقتی کلاس رو به انتهاش بود یهو در کلاس رو باز کرد و اومد تو!! رفتارش خیلی برخورنده بود. مثل کسی که می خواست مچ بگیره عین گاو اومد تو کلاس. انگار نه انگار که کلاس حرمت داره. فکر کنم ترسیده بود من این آقای شاگرد خصوصیمو توی کلاس بغلش کرده باشم! اه! خیلی عصبانی ام الان باز! بگذریم...
کلاس که تموم شد زودی برگشتم خونه و لباس عوض کردم و کمی آبجوش درست کردم و ریختم توی فلاسک و زیرانداز و چایی و این چیزا هم برداشتم و راه افتادم به سمت پارک هشت بهشت. با بچه های شیمی قرار افطاری داشتیم که خیلی خوش گذشت. افطار کباب خوردیم.
ساعت نه هم برگشتم خونه و با مامان اینا کلی گپ زدیم و خندیدیم و فیلم دیدیم.
ساعت یک هم تی وی خاموش شد و رفتیم لالا.
سلام... وقت افطارالتماس دعا .
هیچی مثل یه آب گوشت حال نمیده
ببخشید قسمت نظرات پست جدیدتون غیر فعال بود من هم اومدم اینجا نظر بدم.
نماز روه هاتون قبول باشه ماهی خانوم.
امیدوارم تمامی گناهانت مورد بخشش خداوند متعال واقع شود.
یه سوال داشتم
تا کی می خوای با این ام الفساد دوست باشی منظورمو که می فهمی پدیده رو می گم.حیف وقت نیست که نشستی 3بار باهاش حرف زدی؟این اگه آدم بود که.........
در خصوص فیلم ها باید عرض کنم بنده عاشق فیلم شبکه دو عبور از پائیز هستم البته نه به خاطر فیلم و محتواش بلکه به خاطر لعیا جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون