سلام
امروز سومین جلسه ی کلاسم بود.
مثل همیشه پسرا شر و شیطون و داد و بیداد و دعوا! من طفلکی هم نه دلم میومد بهشون چیزی بگم نه می تونستم زیادی بهشون رو بدم. این بود که همش داشتم تذکر می دادم.
امیرحسین و علی آخرش یه کاری دست خودشون و من می دن!
هیچی خلاصه تا ۹.۵ که با پسرا کلاس داشتم و ساعت بعدیم هم با دخترا بود که واقعا عالی کار می کنن. حتی وقتی من بهشون استراحت می دم یا می خوام درس رو استپ کنم خودشون می گن نه خانوم بازم کار کنین باهامون. خداییش خیلی حال می ده آدم شاگرد درسخون داشته باشه هااااا!!
دیگه تا یازده و ربع هم با دخترا کلاس داشتم. وسط دوتا کلاس هم که پانزده دقیقه وقت استراحت داریم خانوم عامری زاده رفت برای خودش و من و آقای نجار زاده شربت و بیسکوئیت آورد.
بعد از کلاس ها هم زودی برگشتم خونه و خدا رو شکر می کردم که محل کارم اینقدر به خونه نزدیکه! تا رسیدم مدام سرگیجه داشتم. یه کمی نشستم پای کامپیوتر دیدم اصلا نمی کشم! رفتم دراز کشیدم و یه چلچراغ هم گرفتم دستم. خیلی گرسنه بودم اما ترجیح دادم چیزی نخورم تا داداشی بیاد و ناهار بخوریم. یه کمی هم چرت زدم! بعدم داداشی اومد و ناهار (عدس پلو) خوردیم و بعد خواهری مشغول شستن ظرفها شد و منم چپه مرگ شدم تا ۵ عصر. البته وسطش هی بیدار می شدم و دوباره خوابم می برد و خواهری هم تیکه مینداخت که ماهی خانوم بیدار میشه یه سر میزنه و دوباره میره لالا!
عصری هم که آنلاین بودم که پدیده زنگ زد و حدود یکساعت و نیم حرف زدیم!!:دی دیگه مامان و بابا به جای اینکه تذکر بدن کلی خندشون گرفته بود که ما چرا اینهمه حرف میزنیم! خب بابا کلی حرف پیش میاد دیگه! مثلا بعد از یکساعت می خواستیم خدافظی کنیم که در لحظات آخر پدیده از سرزمین موجهای آبی پرسید و نیم ساعت دیگه اضافه شد!
بعد کمی وبلاگهای دوستان رو خوندم و بعد هم نماز و رستگاران و انبه و اینا!
الانم دیگه خیلی خسته هستم و احتمالا برم لالا!
شب بخیر
*
*
*
دیشب دوباره مامان اینا پلیس بازی داشتن سر این همسایه ی مردم آزار که بالاخره موفق شدن پلیس رو بکشونن اینجا! شنبه هم قراره به طور جدی تری پیگیری کنن بلکه شرشون رو بکنن!
همینا دیگه!
ما رفتیم!
جریان این همسایه چیه؟؟
فکر کنم توی یه پست توضیح دادم
خلاصه ش میشه اینکه توی پارکینگ خونشون یه نونوایی ساختن که گاهی تا ساعت ۲ بامداد از توش صدای آهنگ و خنده و پخت نان و اینا میاد و مزاحم همه ی همسایه ها شده. بارها استشهاد محلی جمع کردیم اما فایده نداشته
حالا می خوایم سفت پیگیری کنیم و حالشونو بکنیم تو قوطی!