سلام
امروز صبح با رفتن خواهری بیدار شدم و پاکنویس هامو ادامه دادم. ساعت حدود ۱۰ خاله محبوبه زنگ زد و احوالپرسی کرد.
ظهر رفتم شرکت.
اونجا هم تا رسیدم نماز خوندم و ناهار جای همگی خالی بریون خوردیم و حالی به حولی!
بعد هم کارمو به شدت ادامه دادم چون قول امروز عصر رو دادم و سخت مشغول بودم.
عصری حدود ساعت ۶.۵ کارم تموم شد و زنگ زدم به صاحابش بیاد ببره گفت فردا میام!!:(
ساعت ۸ هم تعطیل کردیم.
نگار و خواهری زنگ زدن نگار برای هماهنگی های فردا و خواهری برای رفتن به میدان نقش جهان و خرید ظرف.
زهره هم اس ام اس زد و گفت فردا با ما ۴ تا نمیاد شهر بازی.
سر راه به سفارش خواهری دو تا پفک خریدم.
وقتی رسیدم خونه خواهری مشغول پختن غذا بود. منم نماز خوندم و خانومی زنگ زد و گفت شبکه ۲ فیلم داره مشغول دیدنش شدم.
مامان هم زنگ زد از مکه. دیروز راه افتادن از مدینه به سمت مکه و صبح زود رسیده بودن مکه و اعمالشون رو انجام داده بودن و تازه از حرم برگشته بودن که زنگ زد.
وقتی باهاشون حرف زدیم بعدش من زنگ زدم به خانومی. احوالپرسی کردیم و وقتی آمار مامان اینا رو دادم رفت بزنگه بهشون.
منم که رفتم ظرف ها رو شستم و الانم اومدم اینجا.
و عنقریب است که برویم لالا.
همین دیگه
شب بخیر
سلام دوست عزیز
اگر می خواهید یک سرمایه گذاری درست را تجربه کنید یا
علاقمند به داشتن یک کار پر درآمد و آزاد را دارید شما میتوانید از وبلاگ ما دیدن کنید
سلام
شهر بازی چه خبر؟
سلام
تعریف می کنم الان!