´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۸خرداد

سلام 

امروز صبح مثل بچه ی آدم ساعت ۹ بیدار شدم و شروع کردم به ترجمه. البته بازم تا ظهر زیاد جدی نبود و بیشتر پای وبلاگ و چت و این حرفها بودم. 

جاشوا که یادتونه؟ همون دوست امریکایی-ایرانی مسلمون من. امروز صبح توی چت از من خواست که به یکی از آشناهاشون توی اصفهان زنگ بزنم و ببینم می تونه میزبانش باشه به مدت دو هفته یا نه. البته هرچی سعی کرد نتونست فامیل اون آقای هنرمند و نقاش رو به یاد بیاره و فقط اسم کوچیکش «محسن» یادش بود.  و گفت حداقل ۶۰ سالی باید داشته باشه. 

قبول کردم و به اون شماره زنگ زدم. یه خانومی ورداشت و تا گفتم محسن شروع کرد پاچه ی نازنینم رو جرواجر کردن که تو کی هستی!! گفتم خب وقتی کسی به اسم محسن اونجا نیست چه فرقی می کنه من کی ام؟! گفت خیلی فرق می کنه چون زنگ زدی خونه ی ما! منم گفتم با اینکه اصلا به شما ربطی نداره و فقط برای ارضای فوضولیتون می خوام دوتا دوست قدیمی رو به هم وصل کنم و زرپ گوشی رو گذاشتم! 

بعدم به جاشوا گفتم که اینجوریه. خیلی ناراحت شد و گفت پس شما ها چطوری توی ایران ازدواج می کنین وقتی یه خانوم نمیتونه حتی اسم یه آقارو به زبون بیاره؟ 

از اونجایی که من راه می رم خورده شیشه هام جیرینگ جیرینگ صدا میده٬ گفتم توی ایران اصلا دختر و پسر حق ندارن قبل از ازدواج همو ببینن یا باهم حرف بزنن. تازه خانوما توی خونه و جلوی شوهر و پسراشونم باید حجاب داشته باشن!:دی 

دیگه طفلی حسابی وحشت کرده بود و داشت از ایران اومدن پشیمون میشد که بهش گفتم سرکاره!
خیلی ساده و راحت میره سرکار!:دی 

داداشی ظهر اومد و ناهار به پیشنهاد من املت خوردیم و داداشی هم از باقالی پلو و مرغ دیروز مونده بود خورد. 

ظرفهارو شستم و کمی استراحت و مجددا مشغول ترجمه شدم و این دفعه تا تموم نشد بلند نشدم و ساعت ۹ بود که تموم شد و الان فقط پاکنویسش مونده.  

آخرین قسمت فاکتور هشت رو هم دیدیم و بسی بسیار جای حیرت داشت که  یه سریال با موضوع قشنگ، خوب هم تموم شد!

طبق معمول بعد از سریال با خانومی مجمع بحث و بررسی تلفنی داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که اتفاقی بس نادر بود که توی آخرین قسمت سریال تر نزدن به کل ماجرا!
شب رفتم یه دوش گرفتم.

خواهری ناهار فردا که پلو قیمه ی بسیار خوشمزه ای بود درست کرد و من و داداشی بهش تک زدیم!

بعدم یه عالمه ظرف شستم و خسبیدم!

نظرات 3 + ارسال نظر
امیرک شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ http://pechpechb.blogfa.com

حیف من یه قسمتش رو هم ندیدم .
آپم

مهیار شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام
مطالب خوبی دارید
تبادل لینک میکنید؟
شرایط بخوانید
http://www.tafrihi.ir/archives/000103.php
-------------
چندتا لینک معرفی میکنم
بیوگرافی ملکه با بازی کیون میری
http://jumong.tafrihi.com/2009/05/pic_kyun_mi_ri_tafrihi.php
عکسی از فضولترین دختر دنیا
http://fun.tafrihi.com/2009/05/pic_fun_girl_fozol_tafrihi.php
عکسی از جدیدترین فشن یک خر
http://fun.tafrihi.com/2009/05/pic_fun_fashion_animal_tafrihi.php
عکس های ملاقات آرش و آیسل با ولادیمیر پوتین
http://fun.tafrihi.com/2009/05/post_19.php
شباهت انجلیاجولی با گوسفند!!
http://fun.tafrihi.com/2009/05/post_18.php
بیوگرافی جومونگ با بازی سانگ ایل گوگ
http://jumong.tafrihi.com/2009/05/song_il_kuk_pic_tafrihi.php
رعایت حجاب در دندان پزشکی!
http://fun.tafrihi.com/2009/05/pic_woman_hejab_dandan_tafrihi.php
گزارشی از دوبله "افسانه جومونگ"
http://blog.tafrihi.com/2009/05/post_2492.php
--------
www.tafrihi.com
خداحافظ

مریم شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:21 ب.ظ http://titanic.blogsk.com

*.¸.*´سلام
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•بلاگ خوبی داری
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***_____________________***من آپم
_***_____________________***
__***___________________***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***یه سر بزن
________***_______***
__________***___***
____________*****بای
_____________***
______________*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد