´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

´°●¤دلنوشته ¤●°`

حرفهایم با خدا

۱۴ آذر

سلام 

امروز صبح مثل همیشه دیرتر از همه بیدار شدم البته صبح بعد از نماز به سختی خوابم برد. مخصوصن اینکه باید کپسولم رو ساعت ۷ می خوردم. خلاصه بیدار شدم و تا ظهر با بچه ها مشغول بودیم. سهیل و داداشی هم رفته بودن برای خرید مودم ای دی اس ال. ساعت ۱۰ رفتن و ساعت سه بود که بالاخره موفق شدن از پس ترافیک وحشتناک بربیان و برسن خونه! ظاهرن شهر خیلی خیلی شلوغ بوده. خانومی برای نهار جوجه چینی تدارک دید که محشر بود. خییییییلی خوشمزه و عالی و پفکی. بعد از ناهار ظرفها رو شستیم و دراز کشیدیم. بچه ها هم حسابی غذا خوردن و راحت خوابیدن. عصری هم کمی درس خوندم و تست زدم. حدود یکساعت. بعد هم تا آخر شب دور هم بودیم و خوش گذشت بهمون. بچه ها هم که حسابی شیطنت و بازی می کردن. شب حدود ساعت یک بعد از دیدن یکی دوتا سریال خوابیدیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد